معنی ilustrować
ilustrować
مثال زدن، ضرب المثل، تصویر کشیدن، عکس
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با ilustrować
frustrować
frustrować
نااُمید کَردَن، اَفسُردِه کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی