معنی hałaśliwie hałaśliwie با هیاهو، از نظر ذهنی تیز، به طور پر سر و صدا، بارور، با جنجال، بالا و پایین پریدن، پرشور، تند، پرحرفانه، دراز کشیده، پر سر و صدا، روکش شده، به طور پرشور، گلدار، به طور هیاهوآلود، نگران کننده دیکشنری لهستانی به فارسی