معنی grzmieć grzmieć رعد و برق زدن، رعد و برق، غرّش کردن، هواپیمای بدون سرنشین رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق، غُرِّش کَردَن، هَواپِیمایِ بِدونِ سَرنِشین دیکشنری لهستانی به فارسی