معنی gryźć gryźć جویدن، کرک کردن، گاز زدن، گاز گرفتن، نیشگون گرفتن جَویدَن، کِرَک کَردَن، گاز زَدَن، گاز گِرِفتَن، نیشگون گِرِفتَن دیکشنری لهستانی به فارسی