معنی gromadzić się gromadzić się دور هم جمع شدن، اجتناب کنید، جمع شدن، جمع آوری کنید، گله کردن، درنگ دُورِ هَم جَمع شُدَن، اِجتِناب کُنید، جَمع شُدَن، جَمع آوَری کُنید، گِلِه کَردَن، دِرَنگ دیکشنری لهستانی به فارسی