معنی fotografować fotografować تصویر کشیدن، به تصویر کشیدن، عکس گرفتن، علاقه تَصوِیر کِشیدَن، بِه تَصوِیر کِشیدَن، عَکس گِرِفتَن، عَلاقِه دیکشنری لهستانی به فارسی