معنی elementarnie
elementarnie
به طور ابتدایی، به صورت بدوی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با elementarnie
elementarny
elementarny
اِبتِدایی، پیشِ پا اُفتادِه بودَن، مُقَدَّماتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
elementare
elementare
مُقَدَّماتی، اِبتِدایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی