جدول جو
جدول جو

معنی elegancki

elegancki
پر طمطراق، بیش از حد رشد کرده است، تمیز و مرتّب، تمیز کننده، زرق و برق، خودنمایی، شیک، سبک، ظریف، فانتزی، عجیب و غریب، مدرن، مدرن کردن، جذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی

واژه‌های مرتبط با elegancki

elegancko

elegancko
با وَقار، بِه طُورِ رَسمی، بِه طُورِ باوُقار، با ظِرافَت، با شُکوه، تَعالی، با وَقار و شیک، رویداد عاقِلانِه، بِه طُورِ شیک، مُدِ روز
دیکشنری لهستانی به فارسی

elegancja

elegancja
کلِاس داشتَن، بَر طَبل بِزَن، ظِرافَت، بی رَحمانِه، آراستِگی، خوب نِگَهداری شُدِه، زیبایی
دیکشنری لهستانی به فارسی