dziki dziki وَحشیانِه، بِه طَرزِ وَحشیانِه ای، وَحشی، غِیرِ مُتِمَدِّن، مَعنی، وَحشی گَری، شَدید دیکشنری لهستانی به فارسی
dziko dziko وَحشیانِه، وَحشیگَری، بِه طُورِ وَحشیانِه، وَرزِشی، با شِدَّت، هَیَجان اَنگیز دیکشنری لهستانی به فارسی