معنی dyscyplinowany
dyscyplinowany
انضباطی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با dyscyplinowany
zdyscyplinowany
zdyscyplinowany
مُنضَبِط، جُدا شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
dyscyplinować
dyscyplinować
اِنضِباط بَرقَرار کَردَن، مُنضَبِط
دیکشنری لهستانی به فارسی