معنی drobny
drobny
جزئی، اندک، ناچیز، به طور ناچیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با drobny
mroźny
mroźny
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
groźny
groźny
تَهدِیدآمیز، تَهوِیَه، دَر خَطَر اِنقِراض
دیکشنری لهستانی به فارسی
dobry
dobry
خوب، خوب اَنجام شُد
دیکشنری لهستانی به فارسی