معنی dożylny
dożylny
وریدی، برای انجام ورزش
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با dożylny
dożylnie
dożylnie
بِه طُورِ داخِل وَرِیدی، داخِلی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pożywny
pożywny
مُغَذّی، اَز نَظَرِ تَغذیِه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی