معنی dowodzić
dowodzić
فرماندهی کردن، تخمیر شده
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با dowodzić
udowodnić
udowodnić
اِثبات کَردَن، ثابِت کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
pogodzić
pogodzić
صُلح دادَن، صُلح طَلَب
دیکشنری لهستانی به فارسی