معنی dostrzegalnie dostrzegalnie به طور قابل درک، قابل درک، به طور محسوس، مخفیانه دیکشنری لهستانی به فارسی
dostrzegalny dostrzegalny قابِلِ تَشخیص، قابِلِ تَصَوُّر، قابِلِ مُشاهِدِه اَست دیکشنری لهستانی به فارسی