معنی delikatny delikatny ملایم، خفیف، نرم، نرم کردن، لطیف بودن، نفرین، حسّاس، وحشتناک، ظریف دیکشنری لهستانی به فارسی
delikatnie delikatnie با نَرمی، با نَفرَت، با دِقَّت، دقیقاً، با ظِرافَت، غِیرِ طَبیعی، بِه آرامی، کَمی، نازُکانِه، لاغَری دیکشنری لهستانی به فارسی