معنی czysto
czysto
به طور خالصانه، خائنانه، به طور تمیز، نفرت انگیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با czysto
czysty
czysty
خالِص، بی آلایِش، تَمیز، تَمَایُز، مَحض، قُربانی کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
często
często
اَغلَب، گُشاد کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
czystość
czystość
پاکی، پاکیزِگی، یِکپارچِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
częsty
częsty
مُکَرَّر، تِکرَار کَرد
دیکشنری لهستانی به فارسی
costo
costo
هَزینِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
costo
costo
هَزینِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
custo
custo
هَزینِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی