معنی czasy
czasy
اوقات، اولویّت بندی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با czasy
czary
czary
اَفسونگَری، جادوگَری، سِحر و جادو
دیکشنری لهستانی به فارسی
czas
czas
زَمان، بَرنامِه ریزی کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی