معنی czary
czary
افسونگری، جادوگری، سحر و جادو
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با czary
szary
szary
خاکی، تَمیز کَردَن، خاکِستَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
czasy
czasy
اُوقات، اُولَویَّت بَندی
دیکشنری لهستانی به فارسی
czarny
czarny
سیاه
دیکشنری لهستانی به فارسی