ترجمه cudowny به فارسی - دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با cudowny
cudownie
- cudownie
- بِه صورَت شِگِفت آوَر، بِه صورَتِ مَحمُول، بِه طَرزِ شِگِفت اَنگیز، خیرِه کُنَندِه، بِه طُورِ شِگِفت اَنگیز، شِگِفت آوَر، بِه طُورِ مُعجِزِه آسا، مُغَزّی، حَیرَت آوَرانِه، مُکَاشَفِه
دیکشنری لهستانی به فارسی