معنی ciągły
ciągły
پیوسته، بدون وقفه، مداوم، تداوم
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با ciągły
ciepły
ciepły
گَرم، گَرم تَرین
دیکشنری لهستانی به فارسی
ciągle
ciągle
بِه طُورِ مُداوِم، تَمام وَقت، مداومًا، دُشواری
دیکشنری لهستانی به فارسی
biegły
biegły
ماهِر، با تَجرُبِه، نَرم، واجِدِ شَرایِط
دیکشنری لهستانی به فارسی