معنی chwiejny
chwiejny
لرزان، تند و تیز، تکان دادن، لرزیدن، دمدمی، نفس بکش
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با chwiejny
chwiejnie
chwiejnie
بی ثُباتانِه، بی ثُباتی
دیکشنری لهستانی به فارسی