معنی bliski
bliski
نزدیک، بستن، پروگزیمال
نَزدیک، بَستَن، پُرُوگزیمال
دیکشنری لهستانی به فارسی
⚡ جستجوی واژه " bliski " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...