معنی bezwzględnie bezwzględnie با دل سخت، با خوشحالی، به طور بی رحمانه، بی رحمانه، به طور غیرمنصفانه، ناباورانه با دِلِ سَخت، با خُوشحالی، بِه طُورِ بی رَحمانِه، بی رَحمانِه، بِه طُورِ غِیرِمُنصِفانِه، ناباوَرانِه دیکشنری لهستانی به فارسی