معنی bez zahamowań bez zahamowań بی پروا، بدون بازدارندگی، بدون مهارتی، بدون سازش، بی وجدان بی پَروا، بِدونِ بازدارَندِگی، بِدونِ مَهارَتی، بِدونِ سازِش، بی وُجدان دیکشنری لهستانی به فارسی