معنی bez ceremonii bez ceremonii بدون تشریفات، به طور نامحسوس، بی مراسم، بی مزّه بِدونِ تَشریفات، بِه طُورِ نامَحسوس، بی مَراسِم، بی مَزِّه دیکشنری لهستانی به فارسی