معنی aktywny
aktywny
فعّال، به طور فعّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با aktywny
reaktywny
reaktywny
وَاکُنِشی، بِه صورَتِ وَاکُنِشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
aktywnie
aktywnie
فَعّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
sztywny
sztywny
غِیرِقابِلِ تَغییر، جُدایی ناپَذیری، سَخت، سِفت
دیکشنری لهستانی به فارسی