معنی aktywnie
aktywnie
فعّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با aktywnie
reaktywnie
reaktywnie
وَاکُنِشی، اِپیدِمیُولُوژیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
afektywnie
afektywnie
بِه طُورِ اِحساسی، اَز نَظَرِ اِحساسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
taktownie
taktownie
با تَدبِیر، دُوسوگَرا
دیکشنری لهستانی به فارسی
aktywny
aktywny
فَعّال، بِه طُورِ فَعّال
دیکشنری لهستانی به فارسی