معنی zwerven
zwerven
گردش کردن، سرگردان، پیاده روی طولانی کردن، سرگردان شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با zwerven
zwerver
zwerver
پَرسَه زَن، سَرگَردان، وِلگَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
zwervend
zwervend
گُذَراندَن، سَرگَردان، آوارِگی وار
دیکشنری هلندی به فارسی
zwermen
zwermen
هُجوم آوَردَن، اِزدِحام مِی کُند
دیکشنری هلندی به فارسی
zweven
zweven
شِناوَر بودَن، شِناوَر
دیکشنری هلندی به فارسی
zweren
zweren
قَسَم خُوردَن، قَسَم بُخُور
دیکشنری هلندی به فارسی
zwevend
zwevend
شِناوَر
دیکشنری هلندی به فارسی
zwemmen
zwemmen
شِنا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zwellen
zwellen
وَرَم کَردَن، مُتِوَرِّم شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
sterven
sterven
مُردَن، بِمیر
دیکشنری هلندی به فارسی