معنی zorgen
zorgen
مراقبت کردن، برای اطمینان
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با zorgen
forger
forger
آب شُدَنِ فِلِز، جَعل کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
origen
origen
آغاز، مَنشَاء
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
formen
formen
شَکل دادَن، اَشکال، قالِب دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
folgen
folgen
دُنبال کَردَن، عَواقِب، دُنبالِه دار بودَن، نَتیجِه دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Worsen
Worsen
بَدتَر شُدَن، بَدتَر شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bergen
bergen
نَجَات دادَن، بِهبود مِی یابَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
joggen
joggen
دَویدَن آرام، دَویدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
zwoegen
zwoegen
زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zoemen
zoemen
وِزوِز کَردَن، بُزُرگنَمایی، زَنبور زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی