معنی zonnen
zonnen
در آفتاب دراز کشیدن، آفتاب گرفتن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با zonnen
sonner
sonner
زَنگ زَدَن، حَلقِه، صِدا دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Können
Können
مَهارَت، مِی تَوانَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
können
können
تَوانِستَن، مِی تَوانَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
donner
donner
اِهدا کَردَن، دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tonner
tonner
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
donnern
donnern
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری آلمانی به فارسی
zoemen
zoemen
وِزوِز کَردَن، بُزُرگنَمایی، زَنبور زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zoeken
zoeken
جُستُجو کَردَن، بَرایِ جُستُجو
دیکشنری هلندی به فارسی
zinken
zinken
غَرق شدن
دیکشنری هلندی به فارسی