معنی zoemen
zoemen
وزوز کردن، بزرگنمایی، زنبور زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با zoemen
zoeken
zoeken
جُستُجو کَردَن، بَرایِ جُستُجو
دیکشنری هلندی به فارسی
zoomen
zoomen
حاشیُه دوزی کَردَن، بُزُرگنَمایی
دیکشنری هلندی به فارسی
zoemend
zoemend
وَزوَز
دیکشنری هلندی به فارسی
zoomen
zoomen
زوم کَردَن، بُزُرگنَمایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
roemen
roemen
شُهرَت یافتَن، لاف زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
formen
formen
شَکل دادَن، اَشکال، قالِب دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kommen
kommen
آمَدَن، بیا
دیکشنری آلمانی به فارسی
zoomer
zoomer
زوم کَردَن، بُزُرگنَمایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
zwoegen
zwoegen
زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی