معنی zin
zin
جمله
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با zin
fin
fin
خوب، پایان، نَازُک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
izin
izin
اِجازِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Win
Win
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ein
ein
یِک، اَلِف
دیکشنری آلمانی به فارسی
Pin
Pin
سُنبِه کَردَن، سَنجاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zijn
zijn
بودَن، هَستَند، او، مَربوط بِه آن
دیکشنری هلندی به فارسی
zien
zien
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
izin
izin
اِجازِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kin
kin
بَدخوٰاهی، نَفرَت، خَشمگینی، دِلخوری، کینِه توزی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی