معنی ziek
ziek
بیمار
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ziek
wiek
wiek
سِن، سِناتور
دیکشنری لهستانی به فارسی
zien
zien
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ziel
ziel
روح
دیکشنری هلندی به فارسی