معنی wrok
wrok
خشمگینی، رنجش، دلخوری
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wrok
urok
urok
جاذِبِه، جارو کَردَن، جَذّابِیَت، زَرق و بَرق
دیکشنری لهستانی به فارسی
krok
krok
گام، گاه بِه گاه
دیکشنری لهستانی به فارسی
wyrok
wyrok
حُکم، قِضاوَت
دیکشنری لهستانی به فارسی