معنی wonen
wonen
ساکن شدن، زندگی می کنند، سکونت داشتن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wonen
wohnen
wohnen
ساکِن شُدَن، ساکِن، سُکونَت داشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
tonen
tonen
آشکار کَردَن، بَرایِ نِشان دادَن، نِشان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی