معنی wijzen
wijzen
اشاره کردن، راه ها
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wijzen
wijden
wijden
مُقَدَّس کَردَن، وَقف کُن، تَقدِیم کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zwijgen
zwijgen
سُکوت کَردَن، سُکوت کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
zijden
zijden
اَبریشَمی، طَرَفِین
دیکشنری هلندی به فارسی
wrijven
wrijven
مالِش دادَن، مالیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
witten
witten
پاکسازی کَردَن، سِفید کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
wissen
wissen
پاک کَردَن، حَذف کُنید، حَذف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
winnen
winnen
کَسب کَردَن، بَرَندِه شَوید، بُردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
willen
willen
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
wijzigen
wijzigen
تَغییر دادَن، تَغییر دَهید
دیکشنری هلندی به فارسی