معنی wiebelig
wiebelig
بی قرار، لرزان، بی تاب
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wiebelig
kieselig
kieselig
سَنگریزِه ای، سَنگریزِه، سَنگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
wiebelen
wiebelen
حَرَکَت دادَن، تِکان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی