معنی wedden
wedden
شرط بندی کردن، شرط بندی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wedden
Redden
Redden
قِرمِز شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
werden
werden
شُدَن، تَبدیل شَوَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
redden
redden
نَجَات دادَن، بَرایِ نَجَات
دیکشنری هلندی به فارسی
Sadden
Sadden
غَمگین کَردَن، غَمگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sudden
Sudden
ناگَهانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zelden
zelden
بِه نُدرَت
دیکشنری هلندی به فارسی
worden
worden
شُدَن، تَبدیل شَوَد
دیکشنری هلندی به فارسی
wijden
wijden
مُقَدَّس کَردَن، وَقف کُن، تَقدِیم کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
werpen
werpen
پَرتاب کَردَن، پَرتاب، نِیزِه اَنداختَن
دیکشنری هلندی به فارسی