معنی wankelend
wankelend
لرزان، سرسام آور، دمدمی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wankelend
wankelen
wankelen
لَرزِش داشتَن، تِلو تِلو خُوردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
wankelheid
wankelheid
لَرزِش، بی ثُباتی
دیکشنری هلندی به فارسی
fonkelend
fonkelend
دِرَخشان
دیکشنری هلندی به فارسی
rinkelend
rinkelend
با صِدایِ زَنگ، زَنگ زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
winkelen
winkelen
خَریداری کَردَن، خَرید
دیکشنری هلندی به فارسی
wackelnd
wackelnd
لَرزِش، تَکان خُوردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی