معنی wachten
wachten
انتظار کردن، منتظر ماندن، صبر کردن، انتظار، منتظر بودن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با wachten
wachtend
wachtend
مُنتَظِر، دَر اِنتِظار
دیکشنری هلندی به فارسی
wachsen
wachsen
رُشد کَردَن، رُشد کُنَند، موم مالیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Fechten
Fechten
شَمشیرزَنی، شَمشیربازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
beachten
beachten
تَوَجّه کَردَن، مُشاهِدِه کُنید، مُلاحَظِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
zuchten
zuchten
آه کِشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
züchten
züchten
تَولِید مِثل کَردَن، نِژاد
دیکشنری آلمانی به فارسی
hechten
hechten
چَسبیدَن، ضَمیمِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vechten
vechten
نَبَرد کَردَن، بَرایِ مُبارِزِه، جَنگیدَن، جُستُجو کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
waschen
waschen
شُستِشو دادَن، شُستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی