معنی waarnemer
waarnemer
ناظر
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با waarnemer
waarnemen
waarnemen
دَرک کَردَن، مُشاهِدِه کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
aannemer
aannemer
پِیمانکار
دیکشنری هلندی به فارسی