معنی vorming
vorming
شکل دهی، تشکیل
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vorming
Working
Working
دَر حالِ کار، دَر حالِ کار کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vormend
vormend
تَشکِیلی، تَکوینی
دیکشنری هلندی به فارسی
voeding
voeding
غَذا، مَنبَع تَغذیِه، تَغذِیَه
دیکشنری هلندی به فارسی
Booming
Booming
رُونَق، پُررُونَق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vormen
vormen
تَشکِیل دادَن، فُرم ها، شَکل دادَن، قالِب دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Boring
Boring
خَستِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی