معنی volharden
volharden
پافشاری کردن، استقامت کن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با volharden
volhardend
volhardend
پایداری، مُداوِم، با پُشتکار
دیکشنری هلندی به فارسی
volhouden
volhouden
اِصرار کَردَن، بَرایِ اِستِقامَت
دیکشنری هلندی به فارسی
volharding
volharding
اِصرار، پُشتکار، اِستِقامَت
دیکشنری هلندی به فارسی
verharden
verharden
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vorhanden
vorhanden
مُوجود، مُوجود اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی