معنی voeden
voeden
تغذیه کردن، خوراک، پرورش دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با voeden
voelen
voelen
اِحساس کَردَن، اِحساس، حِسّ کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
golden
golden
طَلایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
Wooden
Wooden
چوبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zoemen
zoemen
وِزوِز کَردَن، بُزُرگنَمایی، زَنبور زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zoeken
zoeken
جُستُجو کَردَن، بَرایِ جُستُجو
دیکشنری هلندی به فارسی
vrezen
vrezen
تَرسیدَن، تَرس
دیکشنری هلندی به فارسی
vouwen
vouwen
تا کَردَن، بِریزید
دیکشنری هلندی به فارسی
vormen
vormen
تَشکِیل دادَن، فُرم ها، شَکل دادَن، قالِب دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
worden
worden
شُدَن، تَبدیل شَوَد
دیکشنری هلندی به فارسی