معنی vijf
vijf
پنج
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vijf
vif
vif
پُرنِشَاط، پُر جُنب و جوش، تیز، زَنَدِه، سَرزِندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی