معنی verzoeken
verzoeken
درخوٰاست دادن، درخوٰاست ها، درخوٰاست رسمی دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verzoeken
verzoenen
verzoenen
صُلح دادَن، آشتی دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verzakken
verzakken
اُفتادَن، اُفتادِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
vervoeren
vervoeren
کامیون کَردَن، حَمل و نَقل، قایِق رِساندَن، کِشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervloeken
vervloeken
لَعنَت کَردَن، نِفرین
دیکشنری هلندی به فارسی
vermoeien
vermoeien
خَستِه کَردَن، تایِر
دیکشنری هلندی به فارسی
vermoeden
vermoeden
فَرض، مَشکوک، گُمان کَردَن، مَشکوک بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verzorgen
verzorgen
داماد شُدَن، بَرایِ پَرَستاری کَردَن، پَرَستاری کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verziehen
verziehen
تاب بَرداشتَن، بَخشیدِه شُد، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bezoeken
bezoeken
بازدید کَردَن، بازدید مِی کُند
دیکشنری هلندی به فارسی