معنی verzakking
verzakking
نشست، افتادگی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verzakking
vertakking
vertakking
پیچیدِگی، شاخِه
دیکشنری هلندی به فارسی
verzwakking
verzwakking
ناتَوانی، تَضعیف شُدَن، رَنجوری
دیکشنری هلندی به فارسی
verzakken
verzakken
اُفتادَن، اُفتادِگی
دیکشنری هلندی به فارسی