معنی verzadigen
verzadigen
اشباع کردن، سیر کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verzadigen
verdedigen
verdedigen
دِفاع کَردَن، دِفاع کُنَد
دیکشنری هلندی به فارسی
verzadiging
verzadiging
اِشباع
دیکشنری هلندی به فارسی
verzweigen
verzweigen
شاخِه کَردَن، شاخِه
دیکشنری آلمانی به فارسی