ترجمه vervallen به فارسی - دیکشنری هلندی به فارسی
معنی vervallen
- vervallen
- فاسد شدن، منقضی شده است، فرسوده، به طور فرسوده، ویران، از دست دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vervallen
verfallen
- verfallen
- اَز دَست دادَن، مُنقَضی شَوَد، بِه طُورِ فَرسودِه، فاسِد شُدَن، فَرسودِه، گَندیدَن، مَحبوب کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی