معنی vertraging
vertraging
دیرکرد، تأخیر، تأخیر
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vertraging
verdaging
verdaging
تَعویق
دیکشنری هلندی به فارسی
vertragen
vertragen
تَعویق اَنداختَن، کُند کَردَن، عَقَب اُفتادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی